بچه هاي زمين شناسي پيام نور اردبيل
وبلاگ بچه های با معرفت زمین شناسی 86 پیام نور اردبیل

 برای همیشه بر این سواحل قدم می زنم میان ماسه ها و کف ها 

مد دریا آثار پاهایم را محو خواهد کرد و باد،کف دریا را از بین خواهد برد

اما دریا و ساحل تا ابد جاودانه خواهند ماند تا ابد.........    




ارسال توسط

شاگردی از استادش پرسید:عشق چیست؟

استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پربارترین خوشه رابیاور،

اما در هنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی

 تا خوشه ای بچینی؛

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی باز گشت.

استاد پرسید:چرا پس از مدت طولانی برگشتی؟ چه آوردی؟

شاگرد با حسرت جواب داد؛ هیچ،

هر چه جلوتر می رفتم خوشه های پرپشت ترمی دیدم

و به امید پیدا کردن پر پشت ترین خوشه تا انتهای گندم زار رفتم؛

استاد گفت: عشق یعنی همین!




ارسال توسط مهندس نایب جاوید

 

روز قسمت بود و همه جمع.....  

هر که از خدا چیزی می خواست یکی پایی برای دویدن،یکی بالی برای پریدن دیگری دستی برای خزیدن....     

کرمکی امد نزدیک:خدا گفت تو بگو از من چه میخواهی؟

کرم سر به زیر انداخت و گفت: چیز زیادی از تو نمیخواهم تنها کمی از نور خود را به من ده... 

 و خدا از نور خود به او بخشید و او شد کرم شب تاب... 

 و خدا گفت کاش می دانستید که این کرم بهترین را از من خواست.

(این مطلب قشنگو خانم طالبی برا من نوشته بود منم نوشتم برا همتون که لذت ببرین،عزیززاده)




ارسال توسط

مدام کاسته می شود
و افزوده می شود
این زندگی ملال انگیز
حالی سخت و زمانی سهل
با بازیگرهای تند و تیزش
همه چیز مانند یخ آب می شوند
در این زمان سخت و بی تکرار
ضربان قلبم را دریاب
که چگونه به واسطه تقدیر
توانم را می کاهند
و تنها تورا از درون میخوانم

و تنها از تو مدد میجویم

ای خدا




تاریخ: یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط یونس جاندرمیان

یکی خیلی کار بد کرده بوده می برنش جهنم.
تو وسط راه میگن به تو یه آوانس میدیم ، میگه چی؟
میگن اینجا 2 نوع جهنم داریم یکی جهنم ایرانی ها و یکی جهنم خارجی ها.
میپرسه فرقش چیه؟
میگن تو جهنم خارجی ها هفته ای یک بار قیـر داغ میریزن تو دهنتون اما تو جهنم ایرانی ها هر روز.
خلاصه میگه من میرم تو جهنم خارجیا.
یه چند ماه بعد میبینه اینجا خیلی ناجوره میگه خوب شد تو جهنم ایرانی ها نرفتم که کارم زار بود

اما بد نیست یه سری به اونها بزنم تا به اینجا راضی باشم خلاصه میره میبینه همه نشستن دارن

حرف می زنند خبری هم از قیر داغ نیست ،می پرسه: جریان چیه؟
میگن: بابا اینجا یک روز قیر نیست ، یک روز قیف نیست ، یه روز قیر و قیف هست اما مامورش نیست




تاریخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط شهرام

فراموش می کنم

فراموش می کنم تقدیری را که با تو رقم خورده شد

فراموش می کنم لحظاتی را که با تو سپری شد

فراموش می کنم نفسی را که با نفس تو هماهنگ شد

فراموش می کنم  دلی را که برای وداع تو ترک خورده شد

فراموش می کنم اشکی را که برای انتظار تو جاری شد

فراموش می کنم رویاهایی که با تو پرورانده شد

فراموش می کنم آرزوهایی که با وجود تو محقق شد

فراموش می کنم خونی که با نبض تو در رگ هایم جاری شد

فراموش می کنم

فراموش می کنم

زندگی!

تو....

همه چیز را فراموش می کنم

من می توانـــــــــــــــــــــــــــــــــم...

 

این مطلبو خانم حاتمی واسمون فرستاده.دستش درد نکنه

 




تاریخ: یک شنبه 24 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط

سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!


تا يادم نرفته است بنويسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببين انعکاس تبسم رويا
شبيه شمايل شقايق نيست!
راستی خبرت بدهم
خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند!
بی‌پرده بگويمت
چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نيک خواهم گرفت
دارد همين لحظه
يک فوج کبوتر سپيد
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
يادت می‌آيد رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بياوری!؟
نه ری ‌را جان
نامه‌ام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت می‌نويسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

سید علی صالحی

این مطلبو خانم صابر واسه وبلاگمون فرستاده




تاریخ: شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط