بچه هاي زمين شناسي پيام نور اردبيل
وبلاگ بچه های با معرفت زمین شناسی 86 پیام نور اردبیل

ترک کردن آدمها هم آدابی دارد...!!

اگر آداب ماندن نمی دانید...!!

لااقل درست ترکشان کنید تا...!!

تَرَک برندارند…!

 




تاریخ: دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:ترک آدمها,ترک کردن,تنها گذاشتن,
ارسال توسط خانم صابر

 همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود ؛ نوبت به او رسید : "دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟" گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش رابست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت : حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!....


 

 سالها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد ، با خود گفت : این چنین عمر من به پایان رسید و من بهره ی خود را از زندگی نگرفتم! با فریادی غم بار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند میشد به هوش آمد!

حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود!

 




تاریخ: 30 فروردين 1391برچسب:آرزو,درخت,تخته سیاه,عاقبت,
ارسال توسط

ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻨﻤﺖ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ، ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺫﺍﻥ،


ﺳﺤﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ اﯾﺎﻡ،


ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻘﯿﻊ ،


ﻗﺎﻣﺘﺖ ﻗﺪ ﺑﮑﺸﺪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﮐﻌﺖ ﺻﻼﺗﯽ ﮐﻪ


ﻧﺜﺎﺭ ﺣﺮﻡ ﻭ ﮔﻨﺒﺪ ﺑﺮﭘﺎ ﺷﺪﻩ ی ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﮑﻨﯽ...




تاریخ: جمعه 25 فروردين 1391برچسب:دعای یه دوست,دعا,
ارسال توسط شهرام

خدا چیزی زیباتر از غم نیافریده ...

کبوتره قشنگ ومهربونم وقتی میری تواسمون نقطه میشی توی اسمون نگات به دستامه .دلت کجا تنت کجا.

کبوتر ه مهربونم معلمون گفته انشایی بنوسید ازگله روی زمین تا ابرهای دله اسمون. چی بنویسم درده دل

حرفهای ساده مشکله.به نام خدایی که واسه دنیا نفسه .

وقتی توی خیابون راه میری میبینی یه زن جوون با یه بچه کوچیک زیر گرمای داغ آفتاب نشسته و غیرت و نجابتش

 بهش اجازه نمیده گدایی کنه بعد دعاهایی پرس شده میفروشه و قیمت نمیزاره رو چیزی که قیمت نداره و میگه هرچقدر میخایی بده...

وقتی نشستی پشت میزت زیر کولرگازی و یک پیر مرد مسن که میتونه پدربزرگ من و تو باشه میاد و میگه جوون یه کمکی به من بکن...

وقتی میشنوی که یه دختر و پسر که به خاطر نجابتشون با هم ازدواج کردن ولی پسره پول نداره که عروسی بگیره و دختره هم پول نداره که جهیزیه بخره...

وقتی توی خیابون با صدتا سرعت پشت چراغ قرمز می زنی روی ترمز و دوست داری ثانیه ها زود بگذرند و چراغ سبز

شه تا دوباره گاز بدی و بری و یه بچه ی ۸ ساله که آرزو می کنه همه ی عمرش چراغ قرمز بود تا بتونه شیشه ی ماشینتو دستمال بکشه یا بهت آدامس بفروشه...

وقتی میری بیمارستان برای مریضت کمپوت آناناس میخری و میبینی یه کسی داره بال بال میزنه برای هزار تومن هزار تومن جمع کردن پول جراحی قلب دختر کوچیکش...

... تازه میفهمی که پول بلیطهای کنسرتتو نمیتونی بدی و ماشین گرون قیمت بخری و توی خیابون به مردم فخر بفروشی ...

معلم درحالی که به کاشی های کف کلاس ونگاه میکردو گلوش بغض سردی گرفته بود روبه من کردوگفت بچه جون

بروسرجات بشین بیست ارزونیت فقط فقط دیگه انشاتو نخون.

اینو نوشتم برای دوستانه گلم چند روزه دیگه میرم به یه جای دوره دور...تاچند ماه نیستم واستون بنویسم  




تاریخ: شنبه 19 فروردين 1391برچسب:غم,
ارسال توسط مهندس نایب جاوید

دلی پر ز عشق...

   
 

وبلاگ بچه های زمین شناسی اردبیل


میان سینه خود،دلــــــــی پر ز عشــــــــق دارم      برای عاشـــــقی از خود،ردایـــــی پر ز مهـــــر دارم


نفس هایم را با تمام شور و عشقم جمع کردم      که با انها همــــــه یکبــــار بگویـــم دوستــــت دارم


اگر خواهی بیا ای جان من از حـــــال قلبم پرس     که من  در قلـب خـود برای تو همــــیشه حرف دارم


سرت را بر سیـــــنه من بگــــذار ای دوســــــــت    که من بر ســـــــــینه خــود جایگاهش را به هر دارم


به من گویند که چشمانت چو مروارید دریـاست     بگویــــــــم آری و من با چشم توچه صحبت ها دارم


آسمان چشم تو سنگین تر از سقف خداســت     من ز این سنگینی اش،فخری به کل عاشقان دارم


دلی را پر ز مهر و عشق فرستادم سراغــــــــت     بگـــــیرش،چونکه من کی عشقی دگر بر جای دارم


های های قلب من با تو فقط صحــــــــــــبت کند     چونـکه آرامش کند،پس من دگر معشـــــــــوق دارم


به گیسوی تو سوگند،در عاشقی رسوای اهلم     بیا در کنج قلبم،که من با تو به عالم ســروری دارم


                                                 من شهره شهرم به عشق ورزیدن

                                                   منم که دیده نیالودم به بددیدن
 




تاریخ: چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:شهر عشق,دوست,زمین شناسی,اردبیل,
ارسال توسط مهندس نایب جاوید

 

وبلاگ بچه های زمین شناسی اردبیل

همیشه از تو نوشتن برای من سخت است

که حس و حال صمیمانه داشتن سخت است

                           چگونه از تو بگویم برای این همه کور!؟

                           چقدر این همه دیدن برای من سخت است

خرابه ی دل من را کسی نخواهد ساخت

که بر خرابه ی دل خانه ساختن سخت است

                           به هیچ قانعم از مهر دوستان هرچند

                           به هیچ این همه سرمایه باختن سخت است

نقابدار خودی را چگونه بشناسم

در این زمانه که خود را شناختن سخت است

                           قبول کن دل بیچاره ام ، که می گوید

                           که پشت پا به زمین و زمان زدن سخت است

برای پیچک احساس بی خزان سهیل

همیشه گشتن و هرگز نیافتن سخت است

                           عزیز من همه جا آسمان همین رنگ است

                           بیا اگر چه برای تو آمدن سخت است

تقدیم به کسی که دوستش دارم
 




تاریخ: چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:تقدیم,شهر عشق,عشق,دوست داشتن,دوستی,
ارسال توسط مهندس نایب جاوید

اونایی که شمارشون قرمزه کپی هستن

1:باور کن آنها که می خندند تا دنیا به رویشان بخندد، درون ناآرامتری دارند. آن چهره های خونسرد و شاد،

 با جیبهای پر از پسته ی خندانشان، زیر قالیچه هایشان هیولاها دارند، مومیایی و چروک. آنها که غم

اصیلی ندارند شادی اصیلی نیز نخواهند داشت: همیشه خورشید از ته چاه، درخشان تر است...

باور نداری، بیا پایین.(شهرام)

2-میان سینه خود،دلــــــــی پر ز عشــــــــق دارم برای عاشـــــقی از خود،ردایـــــی پر ز مهـــــر دارم

نفس هایم را با تمام شور و عشقم جمع کردم که با انها همــــــه یکبــــار بگویـــم دوستــــت دارم

اگر خواهی بیا ای جان من از حـــــال قلبم پرس که من در قلـب خـود برای تو همــــیشه حرف دارم

سرت را بر سیـــــنه من بگــــذار ای دوســــــــت که من بر ســـــــــینه خــود جایگاهش را به هر دارم

به من گویند که چشمانت چو مروارید دریـاست بگویــــــــم آری و من با چشم توچه صحبت ها دارم

آسمان چشم تو سنگین تر از سقف خداســت من ز این سنگینی اش،فخری به کل عاشقان دارم

دلی را پر ز مهر و عشق فرستادم سراغــــــــت بگـــــیرش،چونکه من کی عشقی دگر بر جای دارم

های های قلب من با تو فقط صحــــــــــــبت کند چونـکه آرامش کند،پس من دگر معشـــــــــوق دارم

به گیسوی تو سوگند،در عاشقی رسوای اهلم بیا در کنج قلبم،که من با تو به عالم ســروری دارم

من شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالودم به بددیدن(امین)

3-روزگارا،توچنین سخت به من می گیری

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست

گر چه دلگیر تر از دیروزم

گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند

لیک باور دارم دل خوشی هاکم نیست

زندگی باید کرد....(یه دوست...)




ارسال توسط شهرام

وبلاگ بچه هاي زمين شناسي اردبيل

 

ماه من

ماه من غصه نخور زندگی جزر و مد داره

دنیامون یه عالمه ،آدم خوب و بد داره

 


ماه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن

همه که پر ترک مث  تو و من نمیشن

 



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:ماه من,گريه,خنده,عشق,دوست داشتن,همه,ما,
ارسال توسط شهرام

سلام

 

داشتم برگه های احساسمو ورق می زدم.

داشتم دورانیو ورق می زدم که همش برام خاطره بود.

دقیقه به دقیقه ی لحظه هاش.

خنده هاش، گریه هاش، ناراحتی هاش، خواب بودناش، آخر شباش، دعواهاش، بحثاش و...

داشتم برگه های احساسمو ورق می زدم.

داشتم عکسای  دوران دانشجوییمو می دیدم.

داشتم فیلمایی که گرفتیمو می دیدم.

داشتم روزاییو می دیدم که ساعت دوصبح شام خوردیم.

داشتم روزاییو می دیدم که ساعت سه صبح تصمیم به بیرون رفتن گرفتیم.

داشتم روزایی رو می دیدم که حتی شام نداشتیم بخوریم اما آب داشتیم.

داشتم روزایی رو می دیدم که یخچال خالی بود.

داشتم روزایی رومیدیدم بغض میکردیم واسه کسی که عاشقش بودیم.

داشتم روزاییو می دیدم که توی استخر آب افتادم.

داشتم روزایی می دیدم که برا خوردن شام به جون هم می افتادیم که کی غذا بپزه.

داشتم به روزهایی که گذشت فکر می کردم.

یاد علی علی گفتنام.

 یاد اینکه دست داده مثله پا می مونه.

یاد انقزا خوبا.

یاد شیطونی های موقع خوابیدن.

یاد تقی که توپولوبود کدبانوی خونه که بهش میگفتیم یانگوم.

یاد حیمد که ذغال قلیونش تقی رواعصابانی میکرد وباهیکلش میافتاد روش  .....

یاد شهیاد که همیشه باهم کشتی میگرفتیم اخره همه نقشه هاش برای اذیت بچه ها منوخیس میکرد

یاد نادر که عشق فیلم داشت.

یاد محمد که خسیس بود

 یاد ابراهیم که عشق حل جدول داشت

داشتم همه ی این روزارو با عکساش مرور می کردم.

دیدم کیبوردم خیسه، صورتم خیس شده.

دیدم اشکم دراومده.

دیدم واژه هام همگی خیس شدن.

دیدم بغضم شکستو زدم زیر گریه و به هق هق افتادم. دیدم برگه های احساسم تموم شدن.

دیدم از پیش دوستام که مثل دادشم بودن جدا شدم.

دیدم تنها شدم.

دیدم خاطره هام هوووتوووتووو شدن.

هووتووتووووو

 

اسم های داستان مجازی هستند باتشکر نایب جاوید




تاریخ: شنبه 12 فروردين 1391برچسب:برگهای احساس یک دانشجو,دانشجو,احساس,
ارسال توسط مهندس نایب جاوید

 

وبلاگ بچه های زمین شناسی اردبیل

مــــن و یــــــــاد تـــــو
بـه سـاز عشق مـی چـرخـم بـه بـاغ سبـز چشمـانـت بسـاط گـــل بـه لـب دا…رم بیفشـــــانـم بـه دامـــــــانـت؟ ….

 

 

تمــــام شهــر خـوابیــده ، مـن بــه یــاد تــــــــو بیــــدارم

سـراپــا چشــم دیــــــدارم کــه شــب تــابــد ز مـژگـانـت

عشق را در چهره آینه.........................................



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 5 فروردين 1391برچسب:افسانه عشق من,
ارسال توسط مهندس نایب جاوید


  اشتباه فرشتگان .

  درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود .

  پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟

  از روزي كه اين ادم به جهنم آمده مدام در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و...

  حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است: با چنان عشقي زندگي كن كه

حتي بنا به تصادف اگر به جهنم افتادي خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند




ارسال توسط مهندس نایب جاوید

ا چهارشنبه سوری مبارک.

چهارشنبه سوری مبارک بچه ها




ارسال توسط شهرام

 

 charshanbe sooorie hamegi mobarak

 

کلیک  بکنین




تاریخ: دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:چهارشنبه سوری,عید نوروز,مبارک,
ارسال توسط

 

بچه ها میخوام یه چیز خیلی مهم رو بهتون بگم 
ولی قول بدید که به راهنمایی هایی که داده شده عمل کنید تا به حرفم برسید پشیمون نمیشید

 

.... 
...
 
... 



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 20 اسفند 1390برچسب:رفقا یه حرف خیلی مهم , , ,,
ارسال توسط یونس جاندرمیان

رفیقان و دوستان دهها گروهند

که هر یک در مسیر امتحانند

گروهی صورتک بر چهره دارند

به ظاهر دوست اما دشمنانند

گروهی خیر و شر در فعلشان نیست

نه زحمت بخش و نه راحت رسانند

گروهی وقت حاجت خاک بوسند

ولی هنگام خدمتها نهانند

گروهی دیده نا پاکند هشدار !

نگاه خود به هر سو می دوانند

بر این بی عصمتان ننگ جهان باد

که چون خوکند و بد ، بدتر ز آنند

ولی یاران همدل از ره لطف

بهر حال که باشند مهربانند

رفیقان را درون جان نگه دار

که ایشان پر بها تر از جهانند




ارسال توسط